اورفئوس orfeus
اورفئوس (Orpheus)، پسر یکی از موزها (Muses) به نام کالیوپه (Calliope) بود که بر اثر مخالفت با زیاده رویهای پیروان دیونیزوس (Dionysus) در انجام تشریفات مذهبی به قتل رسید. وی پیشوای مذهبی
نویسنده: غلامرضا معصومی
اورفئوس (Orpheus)، پسر یکی از موزها (Muses) به نام کالیوپه (Calliope) بود که بر اثر مخالفت با زیاده رویهای پیروان دیونیزوس (Dionysus) در انجام تشریفات مذهبی به قتل رسید. وی پیشوای مذهبی و کاهن آرگونوتها (Argonauts) بوده و بسیاری از خطرها را با خواندن اوراد و ادعیه دفع میکرد. اورفئوس به خدایی غیرجسمانی، وحدت عالم، پیوستگی همهی موجودات با یکدیگر و نزدیکی میان آنها و حیوانات و همهی اجزای طبیعت اعتقاد داشت. به عقیدهی وی، انسان از دو عنصر به وجود آمده که یکی عالی و آسمانی، که روح نامیده میشود و دیگری آلوده و کثیف، که جسم نامیده میشود. روح در بدن محبوس شده و تنها مرگ میتواند آن را از زندان جسم نجات دهد. روح در محضر خدایان و در دنیای دیگر مورد محاکمه قرار گرفته و سرنوشت او مربوط به اعمالی میشود که در دنیا انجام داده که سرانجام پس از چندین بار زندگی در بدن، به صفای کامل و سعادت اعلا میرسد. برای آنکه زندگی آسمانی روح تأمین گردد باید اندیشههای باطل را از خود دور کرده و جز به معنویات و ورحانیاتی که با اشتغال بهتر، به خصوص موسیقی فراهم میشود، توجهی نداشته باشد. پیروی از اسرار و آئین مذهبی اشراق همچنان پیروان این مذهب را برای زندگی آینده آماده میساخت. اصول مذهب اورفیسم ظاهراً توسط فیثاغورث (Pythagoras) در فلسفهی یونان راه یافته و افلاطون (Plato) نیز تحت نفوذ این عقاید قرار گرفت. افسانهی اورفئوس به طور حتم در افکار اولیهی مسیحیت تأثیری بسیار داشته و در تصاویر و نقاشیهای عیسویان نیز مورد تأیید قرار گرفته است. وی با آواز خویش، حیوانات، گیاهان و سنگها را فریفته و مجذوب میکرد و به خوبی چنگ مینواخت به طوری که اختراع چنگ را نیز به او نسبت میدهند. وی پس از آنکه همسرش ائورودیسه (Eurydice) را از دست داد، برای پس گرفتن او از عالم ارواح، نزد هادس (Hades) رفت. هادس راضی شد ائورودیسه را برگرداند به این شرط که اورفئوس در طول مدت بالا رفتن به سوی زمین، پشت سر خود را نگاه نکند. از فرود آمدن اورفئوس به اقامتگاه ارواح و جست و جو به دنبال همسرش، چنین نتیجه میگرفتند که منظور وی از این سفر، کسب اطلاعاتی برای وصول به سرزمین نیک بختان و احتراز از موانع و دامهایی بود که بعد از مرگ در انتظار ارواح بودند.
بسیاری از حکایات، افسانهها و منظومهها را که ساختگی به نظر میرسند نیز به اورفئوس نسبت میدادند. موضوع این منظومهها حاکی از عقاید عامیانه، ادعیه و اورادی بود که بر روح الواحِ نوشته شده در کنار مردگان یا سرودها و نسب نامههایی است که برای خدایان تنظیم شده بودند. عدهای عقیده داشتند که اورفئوس مو دیونیزوس واضع اسرار الئوسیس (Eleusis) بودند، اما چون او به وعدهی خویش وفا نکرد، ائوردویسه دوباره از دست او رفت. ( اورفئوس)
برخی دیگر نیز معتقدند به این علت که یک مار ائورودیسه را کشت، از آن پس اورفئوس به زنها بیاعتنا شده و همین امر موجب شد تا روزی زنان زیبای سرزمین بر وی تاخته، او را کشتند، جسدش را قطعه قطعه کرده و در رودخانهای انداختند. پس از مرگ اورفئوس، چنگِ او به آسمان انتقال یافته، به یکی از صورتهای فلکی مبدل گشت. پس از آن نیز روح وی پرواز کرده و در حالی که جامهای بلند و سفید در برداشته، به آوازه خوانی برای نیک بختان ادامه داد. در روایتی دیگر آمده است که: «آفرودیته (Aphrodite)، زنان تراکیایی (Thraceian) را وادار به کشتن اورفئوس کرد، زیرا وی هنگامی که بر سر تصاحب آدونیس (Adonis) با پرسفونه (Persephone) اختلاف پیدا کرد، مجبور شد به دستور زئوس (Zeus)، حکمیت کالیوپه، مادر اورفئوس را بپذیرد. کالیوپه نیز چنین رأی داد که هر یک از آن دو ربةالنّوع میتوانند مدتی از سال، آدونیس را نزد خود نگه دارند. اما آفرودیته از این تصمیم ناراضی شده و چون نمیتوانست به طور مستقیم از کالیوپه انتقام بگیرد، پس زنان تراکیایی را عاشق اورفئوس کرده و او که نمیخواست تسلیم زنان شود، آنها نیز وی را قطعه قطعه کردند.» همچنین بنا به روایتی دیگر: «زئوس از کشف و الهاماتی که اورفئوس به پیروان خویش میداد، ناراضی بود، پس همین امر باعث شد تا وی را به ضرب صاعقهای به قتل برساند». آئین اورفئوس در حدود 700 سال قبل از میلاد به طور حتم وجود داشت که توسط طریقتهای دین وی که تیوسوئی (Thiosoi) نام داشتند، توسعه یافته و ترویج شد. مدارک بسیار ناچیزی از این دین کهن در دست میباشد، از جمله سرودهایی از نیایش این آئین که روح لوحهایی طلایی در جنوب ایتالیا و جزیرهی کرت (Crete) کشف شده است. این سرودها چنین وانمود میکنند که آئین اورفئوس با معتقدات کهن یونان تفاوتی بسیار دارند، زیرا این آئین معتقد است که روح از مبدأ الهی هبوط کرده، وارد زندان جسم میشود و به پلیدیهای عالم عنصری، آلوده میگردد که انسان با پرهیزکاری مداوم و تزکیهی نفس، میتواند آن را آزاد کند تا روح، پاکیزگی فطری خود را دوباره بازیابد. همچنین با انجام مراسمی خاص از سحر و جادو نیز روح آزاد میگردد. پیروان آئین اورفئوس معتقدند که روح میتواند هم در این دنیا و هم در آخرت به مقام اتحاد و وصال به حق رسیده و از این وحدت متمتّع گردد. همچنین روح پس از مرگ در عوالم برزخی نیز سیر کرده، اما اقامت وی در عالم برزخ دائمی نبوده و بر حسب رفتار و کرداری که در زندگی خاکی داشته، در آن دنیا پاداش گرفته و یا مجازات میشود.
منبع مقاله :
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
بسیاری از حکایات، افسانهها و منظومهها را که ساختگی به نظر میرسند نیز به اورفئوس نسبت میدادند. موضوع این منظومهها حاکی از عقاید عامیانه، ادعیه و اورادی بود که بر روح الواحِ نوشته شده در کنار مردگان یا سرودها و نسب نامههایی است که برای خدایان تنظیم شده بودند. عدهای عقیده داشتند که اورفئوس مو دیونیزوس واضع اسرار الئوسیس (Eleusis) بودند، اما چون او به وعدهی خویش وفا نکرد، ائوردویسه دوباره از دست او رفت. ( اورفئوس)
برخی دیگر نیز معتقدند به این علت که یک مار ائورودیسه را کشت، از آن پس اورفئوس به زنها بیاعتنا شده و همین امر موجب شد تا روزی زنان زیبای سرزمین بر وی تاخته، او را کشتند، جسدش را قطعه قطعه کرده و در رودخانهای انداختند. پس از مرگ اورفئوس، چنگِ او به آسمان انتقال یافته، به یکی از صورتهای فلکی مبدل گشت. پس از آن نیز روح وی پرواز کرده و در حالی که جامهای بلند و سفید در برداشته، به آوازه خوانی برای نیک بختان ادامه داد. در روایتی دیگر آمده است که: «آفرودیته (Aphrodite)، زنان تراکیایی (Thraceian) را وادار به کشتن اورفئوس کرد، زیرا وی هنگامی که بر سر تصاحب آدونیس (Adonis) با پرسفونه (Persephone) اختلاف پیدا کرد، مجبور شد به دستور زئوس (Zeus)، حکمیت کالیوپه، مادر اورفئوس را بپذیرد. کالیوپه نیز چنین رأی داد که هر یک از آن دو ربةالنّوع میتوانند مدتی از سال، آدونیس را نزد خود نگه دارند. اما آفرودیته از این تصمیم ناراضی شده و چون نمیتوانست به طور مستقیم از کالیوپه انتقام بگیرد، پس زنان تراکیایی را عاشق اورفئوس کرده و او که نمیخواست تسلیم زنان شود، آنها نیز وی را قطعه قطعه کردند.» همچنین بنا به روایتی دیگر: «زئوس از کشف و الهاماتی که اورفئوس به پیروان خویش میداد، ناراضی بود، پس همین امر باعث شد تا وی را به ضرب صاعقهای به قتل برساند». آئین اورفئوس در حدود 700 سال قبل از میلاد به طور حتم وجود داشت که توسط طریقتهای دین وی که تیوسوئی (Thiosoi) نام داشتند، توسعه یافته و ترویج شد. مدارک بسیار ناچیزی از این دین کهن در دست میباشد، از جمله سرودهایی از نیایش این آئین که روح لوحهایی طلایی در جنوب ایتالیا و جزیرهی کرت (Crete) کشف شده است. این سرودها چنین وانمود میکنند که آئین اورفئوس با معتقدات کهن یونان تفاوتی بسیار دارند، زیرا این آئین معتقد است که روح از مبدأ الهی هبوط کرده، وارد زندان جسم میشود و به پلیدیهای عالم عنصری، آلوده میگردد که انسان با پرهیزکاری مداوم و تزکیهی نفس، میتواند آن را آزاد کند تا روح، پاکیزگی فطری خود را دوباره بازیابد. همچنین با انجام مراسمی خاص از سحر و جادو نیز روح آزاد میگردد. پیروان آئین اورفئوس معتقدند که روح میتواند هم در این دنیا و هم در آخرت به مقام اتحاد و وصال به حق رسیده و از این وحدت متمتّع گردد. همچنین روح پس از مرگ در عوالم برزخی نیز سیر کرده، اما اقامت وی در عالم برزخ دائمی نبوده و بر حسب رفتار و کرداری که در زندگی خاکی داشته، در آن دنیا پاداش گرفته و یا مجازات میشود.
منبع مقاله :
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}